دارم کفری میشم
نوشته شده توسط : همراه همیشگی ات

 

سلام:

همین یک ساعت پیش بعد از خوردن ماهی که دفتر واسه ناهار درست کرده بود حالت تهوع پیدا کردم... نمیخواستما اما یه لحظه به محمدی اس دادم که حالم بهم میخوره بخاطرماهی، اونم یه زنگ زد و گفت که زود برو یه پیپسی بخر و بخور تا حالت بهتر بشه، اما صداش انقدره گرفته بود که دلم ریخت.

گفتم چی شده عزیز؟ گفت تویی دیگه، مواظب خودت نیستی و مریض میشی...

منم گفتم: خوب من که مریض نشدم، یه حالت تهوعه که زودی خوب میشه

اما دیگه صداش به حالت اولیه برنگشت...

الانم عصبانی نشستم پشت کامپیوتر، خودش میدونه وقتی بخاطر چیزی فکرم مشغول بشه دیگه ناراحتم و قیافه م غیر قابل تحمله، ولی با اینکه دوتا اس دادم که قول میدم تا بعدازظهر سرحال و شیطون باشم اما زنگ نزد... خودم بهش زنگ زدم که چرا ناراحتی گفت ناراحت نیستم...

خو... چیکار کنم من؟ دلم نمیخواد بعد این دو هفته که هیچ ناراحتی بین مون پیش نیومده بخاطر این موضوع کوشولو انقدر دلخور بشیم... بهش هم با اس همینو گفتم اما بازم بدون جواب موند...

کفرییییییییییییییییییییییییم حسابی....!





:: بازدید از این مطلب : 979
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : چهار شنبه 4 اسفند 1389 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست